داریوش ذوالفقاری عضو هیئت علمی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری در یادداشتی نوشت: به تازگی در فضای مجازی سخنان ناروا و اهانتآمیزی نسبت به حکیم ابوالقاسم فردوسی، بزرگترین حماسهسرای ایرانزمین، بر زبان رفته است. چنین رویکردهایی نه تازه است و نه شگفتانگیز؛ تاریخ ادب فارسی بارها شاهد طعن و طعنههای سبکسران به بزرگان خود بوده است. با این همه، فردوسی خود به جاودانگی اثرش باور داشت و در شاهنامه با اطمینان میگوید:بناهای آباد گردد خراب
پی افکندم از نظم کاخی بلند
هر آنکس که دارد هش و رای و دین
ز باران و از تابش آفتاب
که از باد و باران نیابد گزند
پس از مرگ بر من کند آفرین
این ابیات، سند روشن استواری شاهنامه است؛ کاخی که نه باد حوادث آن را میلرزاند و نه باران و آفتاب و فرسایش روزگار به آن گزند میرساند. هر بیحرمتی و ناسزا در برابر چنین بنای سترگی، وزوز مگسی در عرصۀ سیمرغ بیش نیست: چه زیبا گفته است، حافظ که حافظه ایرانیان است:
ای مگس، عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
گواهی بزرگان بر عظمت فردوسی
عظمت فردوسی چنان است که بزرگان ادب و دین نیز زبان به ستایش او گشودهاند. انوری، شاعر سترگ قرن ششم، در برابر مقام حکیم توس چنین سر فرود میآورد:
آفرین بر روان فردوسی
او نه استاد بود و ما شاگرد
آن سخنآفرین فرخنده
او خداوندت بود و ما بنده
ملکالشعرای بهار نیز در ستایش فردوسی، آنجا که جامی، انوری را در کنار او نهاده است و گفته:
در شعر سه کس پیمبرانند
اوصاف و قصیده و غزل را
هرچند که «لا نَبیَّ بَعدی»
فردوسی و انوریّ و سعدی
جایگاه او را فراتر از هر شاعری دانسته و شاهنامه را به تبع ابن اثیر مورخ بزرگ «قرآن عجم» خوانده است:
من عجب دارم از آن مردم که همپهلو نهند
انوری هرچند باشد اوستادی بیبدیل
سحر هرچندان قوی، عاجز شود با معجزه
شاهنامه هست بیاغراق قرآنِ عجم
گفت پیغمبر که دارند اهل فردوس برین
نی عجب گر خازن فردوس فردوسی بود
عیب بر شهنامه و گویندهاش هرگز نکرد
در سخن فردوسی فرزانه را با انوری
کی زند با اوستاد طوس، لاف همسری؟
چون کند با دست موسی، سحرهای سامری؟
رتبۀ دانای طوسی، رتبه پیغمبری
بر زبان لفظ دری، جای زبان مادری
کو بود بیشبهه ربالنوع گفتار دری
جز کسی کِش نیست عقل از وصمت نقصان بری
از سوی دیگر، در منابع تاریخی آمده است که امام احمد غزالی در مجلسی اعتراف کرد:
هرچه من در چهل سال از فراز منبر گفتهام، فردوسی در یک بیت بیان کرده است:
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
این گواهیها نشان میدهد که فردوسی نهتنها شاعر حماسه و پهلوانی، بلکه آموزگار حکمت، اخلاق و توحید نیز بوده است.
فردوسی؛ ستون هویت ایرانی
آنچه امروز بر ما واجب است، پاسداری از این میراث عظیم است. فردوسی زبان فارسی را زنده نگاه داشت و جان ایرانی را در قالب شاهنامه جاودانه ساخت. هیچ توهین و تحقیر سبکسرانهای نمیتواند از قدر او بکاهد. پاسخ شایسته به اینگونه بیحرمتیها نه در خشم و نفرت، بلکه در تکریم بیشتر شاهنامه و بازخوانی اندیشههای فردوسی است.
بدینگونه، هر ناسزا به فردوسی در حقیقت «عرض خود بردن» است و نه چیزی بیشتر. او خود گفته بود: که هر خردمند هشیاری «پس از مرگ بر من کند آفرین»، و چنین نیز شد؛ امروز پس از هزار سال، همگان از شرق و غرب، از دانشمندان و شعرا، بر روان او درود میفرستند. فردوسی جاویدان است، زیرا جانش در جان ایران دمیده است.
انتهای پیام/

نظر شما